بابانوئل عزیز! مثل همه این سالها از خیلی سال پیش که نوشتن یاد گرفته ام این بار هم به مامان و بابا گفتم که می خواهم برای شما، در مورد هدیه هایی که می خواهم، نامه بنویسم. اما قبل از آن جلوی بابا ایستادم و به من گفت که امسال شما خیلی پول ندارید، به خصوص بعد از ماجرایی که اصلا انتظارش را نداشته اید: این که مجبور شده اید برای تعمیر سورتمه تان پول بدهید، در حالی که یک احمق دیگر با سورتمه اش از طرف راست آمده زده به سورتمه ی شما و اگر شاهد داشتید، معلوم می شده که حرف بیمه غلط است، و باید پول شما را بدهد.