آن روز صبح همگی شاد و خوشحال به مدرسه آمدیم، چون قرار بود از بچه های کلاس، با هم عکس بگیرند. همان طور که خانم معلم گفت، این عکس، همه ی عمر برای مان خاطره می شد. خانم معلم گفته بود تمیز و با موهای شانه کرده بیاییم. با یک دنیا روغن مو که به موهایم زده بودم وارد حیاط مدرسه شدم. همه ی بچه ها آنجا بودند و خانم معلم داشت با ژفروئا دعوا می کرد که با لباس مریخی ها آمده بود...