کتاب روزگار فراموشی

Roozegar-e Faramooshi
کد کتاب : 50812
شابک : 978-6226682664
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 139
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
دسته بندی های کتاب روزگار فراموشی
قسمت هایی از کتاب روزگار فراموشی (لذت متن)
پاییز بود. از آن شب های زیبای ماه هفتم سال، با نسیمی لطیف که همه شهر را از درختان گرفته تا برگ های زرد و خشکیده روی زمین، واژه های در ذهن آمده را به رقص درآورده بود، دود و دم را از آسمان شسته و خنکای دلچسبی به هوای شهر بخشیده بود. هوایی خنک که پوست بدن را نوازش می داد. به راستی که تنها چنین نسیمی می توانست احساس سبکی و آرامش را به حسی شاعرانه بدل کند. نزدیکی میدان ونک که معمولا هرروز تا پیش از غروب آفتاب شلوغ بود. در ساختمانی با نمای سنگ های آبی و سفید، مرد مسنی به نام پرهام بازرگان زندگی می کرد و این آپارتمان و یک کافی شاپ تنها دارائی او از سهم ارث پدریش بودند. سه برادر و سه خواهر هم داشت که مدت ها هیچ یک از آن ها را ندیده بود و سال ها به دور از آن ها، تنها زندگی می کرد و تقریبا همه او را به عنوان نویسنده ای تنها و گوشه گیر می شناختند، اما او نویسنده و محققی توانا بود که با چند دانشگاه به صورت مکاتبه ای همکاری می کرد. ظاهری ساده و چهره ای معصوم داشت و با روی خوش و احترام با مردم برخورد می کرد و...