در پاسخ به حرفهای آقای پاک نیت و آقای لطفی آهنگر کلایی:صادق چوبک در رویکردی مستبدانه و جزمی مدعی بود که(( هدایت در نویسندگی بزرگتر از آن است که بتوان آثار او را نقد کرد. )) او با این گفته پرده از باطن متصلب و مستبد و نقدناپذیر روشن فکری شبه مدرنیست ایرانی بر میدارد. دقیقاً شما هم جز این دسته هستید و به جز توهین و تمسخر و... کاری نمیکنید. خب نویسنده از اساس و ریشه اندیشههای غرب مدرن رو قبول نداره پس طبیعی هست اندیشه اندیشمندان غرب رو در بحران بدونه. برای مثال ویرجینیا وولف در خانواده ای با تمایلات فرهنگی لیبرال _مدرنیستی و آشکارا ضد دینی پرورش پیدا کرد. از شش سالگی به بعد به طور مکرر و چندین بار مورد تجاوز دو برادر ناتنی اش قرار میگرفت، دائماً دچار بحران جدی روانی و حمله عصبی سنگین بود. دچار انحراف اخلاقی هم جنس بازی با دختر خاله خود (مج واگان)، ویولت دیکنسون، ویتا سکویل و... بود. جز اعضای اصلی گروه روشن فکرهای بلو مزبری بود. گروه بلو مزبری گروهی بی خدا،. جهان وطن و به لحاظ جنسی منحرف بود. در گروه بلو مزبری تمایلات هم جنس بازانه و روابط نامشروع پیش و پس از ازدواج رایج بود. ویرجینیا وولف سابقه اختلال مشاعر و توهمات دیداری _شنیداری گسترده ای بود و سر انجام هم خودکشی کرد. حالا من یه سؤال از شماها دارم و این هست آیا اندیشه وولف دچار بحران نبود؟ آیا بحران زده و بیمار اخلاقی نبود؟ آیا واقعاً کسی که چنین زندگی داره که تازه اینها هنوز همه رفتار و کردارش نیست، آیا ازش اندیشه سالمی بیرون میآید؟!
جالبه تمام اندیشمندان غرب در ادبیات ایشون بحران زده ان . یکی پیدا نمیشه که بحران زده نباشه . همه چیز بحران زدست تا اینکه به الهیات و فلسفهی تمام منسجم اسلامی و ولایی میرسیم . تئوریسینهای فلسفه دگمی اسلامی یکی از یکی متوهم ترند .
تو این مملکت یه زمانی غیر از دلقک ، آدمیزاد هم زندگی میکرد . یکی نیست بگه آخه لامصب تو اصلا اندازهی این حرفها هستی مردک