- سال هاست که مرده اما… اما نامش را تا کنار نام خدا بالا برد… آه بلندی می کشد: - عجب همتی داشتی محمد! که اکنون هر روز بر سر مأذنه ها، نامت را بعد الله فریاد می زنند. برایش قدری شراب می ریزم: - گلو تازه کن که شراب خرمای حجاز است. حکم نوشدارو دارد، بر مرده بریزی جان می گیرد… خودم هم جامی برمی دارم: - خودت را خسته چه لاطائلاتی می کنی معاویه! اصلا روزی هزار بار بر سر مأذنه ها نامش را فریاد کنند، اصلا بگو پیش از نام خدا بخوانند، من و تو را چه زیانی می رسد؟ به ازای هر اذان که سکه ای از خزانه شام کم نمی شود یا کنیزی از آغوش مان یا بلادی از حکمرانی مان یا… چه می دانم، ضرری نمی کنیم از دین محمد. جام را یک نفس می نوشم: - البته که برای ما یکسر سود بوده این حکایت.
ایا کتاب ح س ن صوتی است ؟ اگر نه در توضیح کتاب بازنگری کنید
بسیار کتاب خواندنی و درخشانی است