کیوگن گفت: «آن (ذن) شبیه مرد (رهبان) است که روی پرتگاهی با دندانش از درخت آویزان باشد. نه شاخه یی را با دست هایش گرفته نه پاهایش روی چیزی ست. مرد دیگری می آید زیر درخت و از او می پرسد «معنی آمدن بودی در مه از غرب چیست؟» اگر جواب ندهد، از جواب دادن به این سوال درمانده است. اگر جواب بدهد، زندگیش از دست می رود. تو در چنین وضعی چه می کنی؟»
حتا اگر شیوایی شما مثل رود جاری شود، باز کار بی حاصلی است. اگر بتوانید کل ادبیات بودایی را روشنگری کنید، باز کار بی حاصلی است. اگر شما این مساله را حل کنید، این لحظه به راهی که مرده است جان می بخشید و راهی را که تاکنون زنده بوده، نابود کرده اید. و الا باید منتظر میتریه بودا باشید و از او بپرسید.