این داستان از زندگی دو زوج میگوید که در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند و مدام در ذهنشان به مقایسه زندگی خودشان و زندگی دیگران میپردازند...
میثم ضیایی در این رمان واقعگرا از زندگی دو زوج نوشته است که در همسایگی هم زندگی میکنند اما زندگی بسیار متفاوتی از یکدیگر دارند. آنها در برخوردهایی که با یکدیگر دارند، با گفتگوهایشان و با آن چیزی که از ظاهر زندگی یکدیگر میبینند در فکر مقایسه شرایط خودشان و دیگران میافتند اما نباید فراموش کرد که ما تنها ظاهر را میبینیم و از باطن و حقیقتی که پشت هر زندگی وجود دارد، خبر نداریم.
کتاب طلوع تار