کرولی در پشت مبل بزرگی سنگر گرفته و مرتب به پلیس تیراندازی می کرد. هزاران نفر تماشاچی با شور و هیجان نظاره اگر این نبرد بودند. زیرا تا آن زمان کسی چنین واقعه ای را به چشم ندیده بود. مارونی، رئیس پلیس بعد از دستگیر شدن قاتل در بیانیه ای اظهار داشت: «این مرد از جنایتکارانی است که من تا به حال در تاریخ نیویورک به قساوت و خونخواری او ندیده ام. چون مثل آب خوردن آدم می کشد.» اکنون ببینیم کرولی دوطپانچه ای در مورد خودش چه فکری می کرد. من از این موضوع اطلاع دارم. در همان زمانی که از زمین و هوا بر سرش گلوله می بارید او داشت نامه ای برای کسانی که احتمالأ جسد او را پیدا خواهند کرد می نوشت و قطرات خونی که از جراحتی که روی بازویش ایجاد شده بود بر کاغذ نامه می چکید. کرولی در این نامه نوشت: «در این سینه قلبی خسته ولی مهربان می تپد که هرگز نخواسته به کسی آسیب وارد کند.» اما چندی قبل، پیش از این حادثه، کرولی در یکی از جاده های خارج شهر اتومبیل خود را در کناری نگه داشته بود و با نامزد خود مشغول صحبت کردن بود که ناگهان پلیسی سروکله اش ظاهر می شود و به اتومبیل آن ها که کنار جاده توقف کرده بود مشکوک می شود. جلو می رود و از راننده می خواهد گواهی نامه ی خود را نشان دهد.
عالیه مخصوصا برای افرادی که به دنبال تاثیر برروی دیگران هستند و به خصوص وکلا و تاجران