از متن پشت جلد کتاب: همیشه زندگی مطابق میل ما نمی شود، از این روست که در نهایت راهی جز با آنچه هست زیستن، نداریم. پس با آنچه هست زندگی کنیم. وقتی با آنچه هست زندگی می کنیم دیگر ترسی وجود ندارد. ترس زمانی شروع می شود که می خواهیم با آنچه باید باشد، زندگی کنیم که هرگز و یا کمتر دست می دهد. همین نگرانی، منشا ترس و اضطراب همیشگی ماست. ادراک عمیق این واقعیت است که منجر به ریختن ترس ما می شود. چنانچه می خواهیم آرام زندگی کنیم، با آنچه هست زندگی کنیم. ما می دانیم که در نهایت جبر است که زندگی ما را احاطه کرده است. از این جبر نمی توانیم فرار کنیم. بهتر است تسلیم زندگی بشویم. چرا که با زندگی نمی توانیم چانه بزنیم، نمی توانیم بجنگیم. زندگی کر است، کور است، بی احساس است، فاقد عاطفه است. زندگی زبان ما را نمی فهمد. زندگی همین است که هست. با آنچه هست زندگی کنیم تا کمتر دچار تضاد و دوگانگی درونی بشویم.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.