کتاب نامه ای به ندیده ام

Name be nadide
کد کتاب : 58569
شابک : 978-6009149506
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 512
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2005
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 21 اردیبهشت

معرفی کتاب نامه ای به ندیده ام اثر محمدجعفر مصفا

"نامه ای به ندیده ام" کتابی است از "محمد جعفر مصفا" که در آن از مسائل مختلفی سخن رانده است. این کتاب چندین جنبه از زندگی را مانند مذهب، سیاست، وخامت ارتباطات انسانی، نابرابری‌های اجتماعی، جنایاتی که در طول تاریخ علیه انسان‌ها انجام شده، فقر وحشتناک و ثروت هنگفتی که قابل استفاده نیست، مورد بحث قرار می‌دهد.
"محمدجعفر مصفا" در "نامه ای به ندیده ام"، نماز و دعا را به عنوان یک نیاز انسانی تعریف کرده است. نیازی که انسان به وسیله‌ی آن می‌تواند به صورت عملی خود را بشناسد و چگونگی این درست شناختن نیز بیان شده است. علاوه بر این، یکی دیگر از موضوعات جذاب این کتاب، بررسی موانع خودشناسی است که هزاران سال در طول تاریخ بشر ادامه داشته و حل نشده است.
نویسنده اعتقاد دارد انسانی که دارای هویت فکری است، زندگی‌اش نسیه و وعده‌ای است و به همین دلیل فرصت نقد زندگی کردن را از دست می‌دهد. او همچنین معتقد است که فطرت انسان بالذات آلوده نیست و تربیت هویتی و توهمات ساخته شده توسط ذهن ماست که طبیعت پاک آن را آلوده می‌کند. "محمدجعفر مصفا" در جایی اشاره می‌کند که نمی‌شود مذهب را خالی از ذات و حقیقت دانست بلکه این بشر است که خود را از جوهر و حقیقت تهی می‌سازد. جهت پاسداری از فطرت، آیینی وجود دارد که آن را دین گویند و هر پیامبر، یک بعد از آن را کشف نموده است. علم نیز همچون دین، چیزی آوردنی نیست. علم همیشه وجود داشته است و همیشه رابطه‌ای منطقی بین اشیا و پدیده‌های هستی بوده است و علم به نظر مولف، یافتن این ارتباطات است.

کتاب نامه ای به ندیده ام

محمدجعفر مصفا
محمدجعفر مصفا (متولد ۱۳۱۲ ش، خمین - درگذشتهٔ ۱۳ اسفند ۱۳۹۷) نویسنده، مترجم و مولوی‌شناس اهل ایران است؛ که کتاب‌ها و مقالات زیادی در رابطه با خودشناسی و انسان‌شناسی نوشته‌است.مصفا چندین مقاله نوشته و در جاهای مختلف از جمله فرهنگسرای اندیشه تهران نیز جلساتی تحت عنوان خودشناسی برگزار کرده‌است.متوفی معتقد است انسان تمام عمر خود را مشغول آن چیزی است که نیست! و تأکید دارد که تمام فکرها و اندیشه‌های اعتباری ئی که انسان در سر دارد زائد است، «من» را اعتباری دا...
قسمت هایی از کتاب نامه ای به ندیده ام (لذت متن)
هر نماز آغاز یک توبه است؛ اعترافی است متواضعانه با این معنا که: ای رحمت واسعه، ای مهربان، خطای مرا بر من ببخش؛ من برای حفظ فطرت خویش که عنایت و امانت تو بود نزد من، قصور ورزیدم. هستی من امانت پاک و نیالوده‎ای بود؛ تجلی پاکی حضرت تو بود و من آن امانت پاک و شکوهمند را ارزان فروختم؛ به ‎آن جفا کردم. نورانیت آن را به ‎ظلمت بدل کردم. اکنون در ساحت قدسی و کبریایی تو سر سجود فرود می‎ آورم؛ توبه می‎کنم؛ به ‎خاک می ‎افتم تا شاید کبرها و پیرایه‎ هایی که به ‎خود بسته‎ ام فرو ریزد، و بار دیگر شایستگی حضور و وصل را پیدا کنم. ای بخشنده ی مهربان و ای روشنایی نامتناهی، از تو می ‎خواهم این گمشده در توهمات را به‎ ساحت نورانی خود راه دهی! ای همه رحمت، به ‎این گمشده کمک کن تا ستایش او از وحدانیت تو چنان با خلوص و حضور باشد که با ذکر ”لا اله الا الله“ این قطره ی سرگشته و بی‎ پناه بار دگر به ‎دریای رحمتت متصل و در آن محو و فنا شود.