کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم (دو جلدی)همانطور که از عنوان آن مشخص شده، اثریست درباره جریان ها و شاخه های اصلی بوجود آمده از تفکرمارکسیسم که توسط فیلسوف سیاسی لژک کولاکوفسکی به نگارش درآمده است. این کتاب اولین بار در سال 1976 به زبان لهستانی در پاریس منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن در سال 1978 منتشر شد. در سال 2005، جریان های اصلی مارکسیسم در یک نسخه با مقدمه جدید کولاکوفسکی مجددا منتشر شد. این اثر «راهنمای» خوانشی مفصل از جریان فکری مارکسیسم از کولاکوفسکی است، کسی که زمانی مارکسیست ارتدوکس بود اما در نهایت مارکسیسم را رد کرد. کولاکوفسکی علیرغم موضع انتقادی خود نسبت به مارکسیسم، تفسیر فیلسوف گیورگی لوکاچ از کارل مارکس فیلسوف را تأیید کرد.
این کتاب نقدهای مثبت بسیاری دریافت کرد و کولاکوفسکی را به خاطر بحثش درباره مارکسیسم به طور کلی، و ماتریالیسم تاریخی، لوکاچ، مارکسیسم لهستانی، لئون تروتسکی، هربرت مارکوزه، و به ویژه مکتب فرانکفورت ستودند. کولاکوفسکی همچنین به دلیل کیفیت نوشتارش مورد تحسین قرار گرفت. منتقدان دیگر بیشتر از رفتار او با مکتب فرانکفورت انتقاد کردند. داوران در ارزیابی های خود از رفتار او با کارل کائوتسکی، ولادیمیر لنین و آنتونیو گرامشی اختلاف نظر داشتند. کولاکوفسکی به دلیل حذف بحث درباره نویسندگان یا موضوعات خاص، خصومت او با مارکسیسم، تبعیت او از تفسیر لوکاچ از مارکس، ناتوانی در توضیح جذابیت مارکسیسم، و به دلیل ایجاد تصور گمراه کننده ای از مارکسیسم با تمرکز بر فیلسوفان مارکسیست به بهای هزینه های دیگر مورد انتقاد قرار گرفت.
در زمان نه چندان دور، مارکسیسم هم یک آیین فلسفی یا نیمه فلسفی بود و هم یک ایدئولوژی سیاسی، و دولت های کمونیستی از آن به سان منبع اصلی مشروعیت خود، و نیز به عنوان مذهب اجباری مردم بهره می جستند. مهم نبود که آیا مردم به راستی به این ایدئولوژی باور داشتند یا نه، وجودش در هر حال برای این دولت ها لازم بود. در واپسین سال های حکومت کمونیستی، این ایدئولوژی دیگر عملا به عنوان یک ایمان زنده وجود خارجی نداشت، با این حال به قوت خود باقی بود، چون ابزار عمدۀ توجیه مشروعیت نظام قدرت حاکم به شمار می رفت. ولی بالاخره روزی فرا رسید که هم ایدئولوژی حاکم از اعتبار افتاد و هم امپراتوری از هم پاشید. این فروپاشی یکی از علل مرگ نظام قدرت کمونیستی در اروپا بود. یکی از دلایل سودمندی مطالعۀ تاریخ مارکسیسم این است که اندیشه های فلسفی ای که برای مدتی طولانی از رونق فراوانی برخوردار بودند، هرگز یکسره از رونق نمی افتند. این اندیشه ها گاه واژگانی نو برمی گیرند، ولی کماکان در فرهنگ زیرزمینی برخی جوامع به حیات خود ادامه می دهند. مارکسیسم که به سنت فکری و تاریخ سیاسی سده های نوزدهم و بیستم تعلق دارد نه تنها از این بابت، بلکه به دلیل داعیۀ دائما مکرر اما سخت معیوب شده که یک نظریه ای علمی است، از اهمیت ویژه برخوردار است. به علاوه، این فلسفه پیامدهایی عملی داشت و برای شماری از انسان ها سختی ها و ستم هایی وصف ناشدنی به همراه آورد. برخی می خواستند بساط مالکیت خصوصی و بازار را برچینند و به جای آن یک نظام برنامه ریزی همه گیر بنشانند، ولی نشد. نویسنده در مجموعۀ حاضر، “مارکسیسم” و جریان های اصلی آن را از ابتدا تا هنگام فروپاشی مورد بررسی و نقد قرار داده است. در کتاب به فروپاشی مارکسیسم به طور مفصل و نقادانه پرداخته شده است.
عدد 3 که جلوی کتاب نوشته یعنی جلد سوم؟!
حیف گرونه😒
جلد این کتاب اگه اشتباه نکنم گالینگوره