ارتباط – یا فقدان آن – مسئله ی اساسی ای است که این رمان به آن پرداخته و آن رابه چالش می کشد.
.هیچ کس نامه نمی نویسد داستان مرد جوانی است که تنها با سگ نابینای خود، یک دستگاه پخش MP3 و یک کتاب، خانه را ترک می کند و به مدت سه سال بی هدف از متلی به متل دیگر سفر می کند و در جاده با مردم ملاقات می کند. او به جای اینکه نام همسفران خود را بیاموزد - یا برای آنها نام مستعار اختراع کند - به آنها شماره می دهد. برای مثال، 239 کسی است که زمانی آرزوی شاعر شدن را داشت، اما اکنون فقط شعرهای خود را برای دوستی که در کما است میخواند. 109 کسی است که به دلیل دل شکستگی سوار قطار میشوند. و 32 هم کسی است که قبلا تصمیم به خودکشی گرفته است. راوی برای این مردان و زنان نامه می نویسد به این امید که بتواند آنها را در مصیبت های مختلف تسلی دهد و همچنین تجربیات خود را ثبت کند: «نامه برای من مانند یک دفتر روزنامه است، با این تفاوت که برای دیگران ارسال می شود." البته هیچ کس پاسخ نمی نویسد، اما این بدان معنا نیست که امیدی وجود ندارد که روزی یکی از آنها این کار را انجام دهد. . .
کتاب هیچ کس نامه نمی نویسد