1 - ژرف زندگی کن، از ته دل زندگی کن، یکپارچه با تمام وجود. به طوری که وقتی مرگ در زد، آماده باشی. آماده چون میوه ای رسیده برای فرو افتادن از درخت. تنها نسیمی ملایم می وزد و میوه فرو می افتد؛ گاه حتی بدون نسیمی، میوه به سبب سنگینی و رسیدگی از درخت می افتد. مرگ باید چنین باشد و این آمادگی باید با زندگی کردن فراهم آید. 2 - زندگی یک هدیه است؛ اما فقط تعداد اندکی از مردم این را می دانند. زیرا خدا بدون هیچ هیاهویی این هدیه را به ما بخشیده است. هدیه ی زندگی چنان بی سر و صدا به ما ارزانی شده که ما به ارزش آن پی نبرده ایم. و خدا منتظر تشکر نمی ماند. بخشندگی اش را آشکار نمی کند. حتی آهسته دم گوش ما نمی گوید که ((من به تو ارزشمندترین هدیه را بخشیده ام : زندگی، آگاهی، عشق.)) او به راستی می داند که چگونه ببخشد. این هنر هدیه دادن است: کسی که به او هدیه بخشیده شده نباید از آن آگاه شود وگرنه ممکن است کمی احساس حقارت و شرمندگی بکند. از این رو خدا به گونه ای پنهان هدیه می دهد تا دریافت کننده ی هدیه هیچگاه از آن باخبر نشود. اگر تو از هدیه ی زندگی آگاه شوی برای دریافت هدایایی بیشتر لایق می شوی.
سلام پیشنهاد میکنم کتاب الماسهای اُشو رو هم بخونید
کتاب خیلی خوبیه باحاله