زمین که وحشی شد و لرزید، همه شهر را با خود لرزاند و تا می توانست ساختمان ها را فروریخت و بیشتر مردم را افقی کرد؛ بدون این که در نظر گرفته باشد قبرستان شهر ظرفیت این تعداد جنازه را ندارد. از آن جایی که عزرائیل تا توان داشت جان گرفته بود، باقی جنازه ها رفتند در سردخانه پشت ماشین بارهای یخچال دار و چون تعداد مرده ها بیش تر از ظرفیت یخچال ها بود، به دستور شهردار کار جنازه یابی به سرعت متوقف شد. آوارها سرجای شان ماندند تا سردخانه های بیشتری برسند؛ اما تمام جاده ها مسدود شده بودند و زمان می برد تا کمک ها برسند، پس ما در مخروبه های شهر به انتظار نشستیم و به موسیقی نفس های بی جان زنده به گورانی که زیر خروارها خاک جان می کندند گوش دادیم. بیش تر صداها آشنا بودند و...