کتاب زیباترین کتاب دنیا

The Most Beautiful Book in the World
کد کتاب : 63832
مترجم :
شابک : 978-6001041693
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 166
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 دی

زیباترین کتاب جهان
The Most Beautiful Book in the World
مجموعه هشت داستان کوتاه
کد کتاب : 56167
مترجم :
شابک : 978-6227349313
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 204
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی زیباترین کتاب جهان اثر اریک امانوئل اشمیت

این کتاب زیبا در خود ۷ داستان کوتاه جذاب را در خود جای داده است. عناوینی همچون "نقاشی کپی"، "اودت تولموند"، "پرنسس پابرهنه" و "یک روز خوب بارانی" از میان این داستان‌ها برجسته‌اند.

داستان‌های کوتاه به دنیایی کوتاه و مختصر وارد می‌شوند و معمولا از داستان‌های بلند کمتر پیچیده‌ هستند. آنها برای مدت کوتاهی پنجره‌ای به زندگی شخصیت‌ها و وقایع را باز می‌کنند، این باز کردن پنجره به خواننده اجازه می‌دهد تا به دنیای داستان نگاه کند. در این نوع داستان، شخصیت‌ها معمولا توسط نویسنده به تفصیل توصیف نمی‌شوند و تغییرات آن‌ها نیز معمولا کمتر از داستان‌های بلندتر است.

داستان‌های کوتاه اصولی از ادبیات هستند و از قرن نوزدهم به ویژه با آثار نویسندگانی چون ادگار آلن پو و نیکلای گوگول به شهرت رسیدند. این اصول شامل مواردی نظیر موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح داستان، شخصیت‌ها، زمان، مکان و نقطه نظر نویسنده است.

اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌است. وی دکترای فلسفه نیز دارد.

چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است.

نمایشنامه‌هایی از او نظیر «خرده جنایت‌های زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گل‌های معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمی‌توانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر به فارسی ترجمه شده‌اند.

کتاب زیباترین کتاب جهان

اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، زاده ی 28 مارس 1960، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلسوف فرانسوی است. آثار اشمیت تا به حال به 43 زبان منتشر شده و نمایشنامه هایش نیز در بیش از 50 کشور روی صحنه رفته است. او مدرک دکتری خود در فلسفه را در سال 1987 از دانشگاه سوربون دریافت نمود. اشمیت از سال 2002 تاکنون در بروکسل زندگی می کند و در سال 2008، شهروند بلژیک شده است.
قسمت هایی از زیباترین کتاب جهان (لذت متن)
بی قرار دیدن دوباره او بود. در اتوبوس حامل گروه که از انتهای جاده به پشت روستای سیسیلی می رفت، نمی توانست به چیز دیگری فکر کند. شاید تنها دلیل ماندن در این گروه آمدن دوباره به این منطقه بود. در غیر این صورت، اصلا چرا باید قبول می کرد که دوباره بیاید؟ از این نمایش خوشش نمی آمد، چون نقش کوتاهی در آن داشت و بابت این همه زحمت، قرار بود چندرغاز عایدش شود، اما تنها چاره همین بود، یا باید به این نوع کار کردن تن می داد یا به کل از این حرفه بیرون می زد و دنبال کاری می گشت که به قول خانواده “شغل به درد بخوری” باشد. خیلی سال بود که دیگر نمی توانست با فراغ بال نقش ها را انتخاب کند، دوران درخشش او همان یکی دو سال اول شروع به کارش بود که جذابیت اعجاب انگیز چهره اش نواقص کار بازیگری اش را پنهان می کرد. همان موقع ها بود که او را دید، زنی مرموز در این شهر که همچون تاجی بر سر کوهستان می درخشید. آیا تغییری کرده؟ البته که تغییر کرده، اما نه خیلی زیاد. فکر نمی کرد خودش آن قدرها تغییر کرده باشد. فابیو سعی کرده بود اندام یک بازیگر پیشرو را کماکان حفظ کند، گرچه دیگر نه آنقدر جوان بود و نه آنقدر چشمگیر که بازیگر پیشرو باشد. نه، اگر این مدت نقش خوبی گیرش نیامده بود، به خاطر افول زیبایی چهره اش نبود -چون هنوز از نگاه زنان مرد جذابی بود- واقعیت آن است که استعداد بازیگری او به خوبی چهره اش نبود. صحبت درباره این موضوع با همکاران و کارگردانان برایش آزاردهنده نبود، چون معتقد بود چهره و استعداد دو ودیعه الهی هستند، که او از یکی از این دو نعمت برخوردار است، ولی از دیگری بی بهره باشد. خب مشکل چه بود؟ همه که نباید در کار خود عالی باشند، به کمتر از عالی هم قانع بود و برایش کفایت می کرد.