من به کتابهای امانوئل اشمیت علاقه دارم اما این کتاب باب میلم نبود. با اینکه ایده کتاب (خاطرات روزانه شخصیتها)، شخصیت پردازی و نگاه کلی کتاب جذاب و ارزشمند بود اما روی من تاثیر زیادی نذاشت. نوعی نقد عشق و روابط عاشقانه آدم بزرگها از نگاه نوجوانها (این موضوع چندبار در کتاب هم مطرح شده بود) و تاثیراتی که روی زندگی، روحیه و نگاه نوجوانها به عشق میذاره. من خیلی با کتاب ارتباط نگرفتم اما به عنوان داستان و اثر هنری آمیخته با شکسپیر و دیدگاه متفاوتی به عشق، میتونه ارزش خوندن داشته باشه
یک پایان غافلگیر کننده مثل بیشتر کارهای اریک امانوئل اشمیت.واقعا از خوندن نوشته هاش لذت میبرم... اینکه هیچ وقت نمیتونی پایان کارهاش رو حدس بزنی اونا رو جذابتر و خوندنیتر میکنه. این کتاب داستانی از چهار دوست و به قول خودشون چهار تفنگدار هست که با هم پیمان دوستی ابدی بستن و حالا به حساسترین دورهی سنی خودشون یعنی دوران بلوغ پا گذاشتن...به دنیایی جدید با پیچیدگیها و احساساتی سرکش که آنها رو تا مرز بین مرگ و زندگی به پیش میبره.
بخش هایی از کتاب رو که از نمایش نامه ژولیت نقل کرده بود خیلی دوست داشتم.... پس پیش به سوی یکی از شاهکارهای ادبیات جهان.