کتاب فردا

Tomorrow
کد کتاب : 5892
مترجم :
شابک : 9789644429279
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 416
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

فردا
Tomorrow
کد کتاب : 5894
مترجم :
شابک : 978-6007061329
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 430
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب فردا اثر گیوم موسو

"فردا" از "گیوم موسو" داستانی است عاشقانه که از کلیشه های رمانتیک فاصله گرفته و قصه ی "متیو" و "اما" را با روایتی گیرا به مخاطب عرضه می کند. "متیو"، با آن صورت سبزه و کفش های چرمی اش، با روحیه ای مشتاق و شخصیتی جذاب، یکی از اساتید دانشگاه هاروارد است. "متیو" میان دانشجویانش بسیار محبوب است، چون سخنرانی های بی تکلف و تاثیرگذار او، فلسفه را برای همه قابل درک کرده است. این محبوبیت تا جایی پیش رفته که برای شروع کلاس های جدیدش، بیش از هشتصد نفر ثبت نام کرده اند و قرار است کلاس در تالار اصلی دانشگاه برگزار شود. جمله ای که روی تخته نوشته شده می گوید: اگر فلسفه رنج روح را از بین نبرد، فایده ای هم ندارد.
"متیو" به تازگی همسرش را در حادثه ای هولناک از دست داده و حالا تک و تنها از دخترش مراقبت می کند. در این بین او لپ تاپی می خرد و متوجه می شود که هنوز عکس هایی متعلق به صاحب قبلی لپ تاپ، در آن باقی مانده است. بنابراین سعی می کند با صاحب قبلی ارتباط برقرار کند و این صاحب قبلی، زنی است به نام "اما". زنی که در دهه سی زندگی اش هنوز به دنبال یاری همراه می گردد. صحبت های "متیو" و "اما" آن ها را وا می دارد که یک قرار ملاقات بگذارند. نکته ی جالب داستان "فردا" به قلم "گیوم موسو"، این است که "متیو" و "اما" در دو دنیای موازی زندگی می کنند؛ در واقع "اما" یک سال عقب تر از "متیو" زندگی می کند و این "متیو" را به فکر وا می دارد که شاید "اما بتواند" از مرگ همسرش جلوگیری کند. و این گونه داستان "فردا" از "گیوم موسو" آغاز می شود.

کتاب فردا

گیوم موسو
گیوم موسو (به فرانسوی: Guillaume Musso) نویسنده قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است. گیوم موسو در سال ۱۹۷۴ میلادی در فرانسه متولد شد. او از کودکی به کتاب و نمایش علاقه داشت و خیلی زود شروع به نوشتن کرد. وی در ۱۹ سالگی به آمریکا سفر کرد و پس از اقامتی چند ماهه به وطنش بازگشت و در حالی که در سرش ایده‌های زیادی داشت شروع به نوشتن کرد. در سال 2003 وی تصادفی شدید انجام داد که همین تصادف موجب شکل گیری رمان "و بعد" شد که در مورد مردی بود که از مرگ بازگشت. این رمان بیش از یک میلیون فروش در کشور فران...
قسمت هایی از کتاب فردا (لذت متن)
آمفی تئاتر مملو از جمعیت، اما ساکت بود. عقربه های صفحه برنزی ساعت دیواری قدیمی دو و پنجاه و پنج دقیقه را نشان می داد. درس فلسفه متیو شاپیرو به پایان می رسید. اریکا استیوارت بیست و دو ساله، که در ردیف اول نشسته بود، با قوت استاد را ورانداز می کرد. یک ساعتی می شد که تلاش می کرد توجه او را به خود جلب کند. آرام و تحسین برانگیز به حرف های او گوش می داد و با هریک از تاکید های او سر تکان می داد، اما بی نتیجه بود. با وجود اینکه استاد در برابر رفتارهای متکبرانه هر روزه زن جوان بی احساس بود؛ اما هر روز برای او جذاب تر و تاثیرگذارتر می شد. چهره جوان، موه های کوتاه و ته ریش، جذابیتی انکار ناپذیر به او می داد که دانشجویان را شیفته می کرد. متیو، با آن شلوار جین کم رنگ، پوتین های چرمی کهنه و پلیور یقه اسکی، بیشتر به دانشجویان تحصیلات تکمیلی شبیه بود تا به بعضی از همکارانش که در پردیس دانشگاهی رفتاری خشک و سختگیرانه داشتند. اما بیش از ظاهر زیبا، شیوایی بیانش بود که زن جوان را می فریفت. متیو شاپیرو، یکی از محبوب ترین اساتید پردیس دانشگاهی بود. در طول پنج سالی که در کمبریج تدریس می کرد، شیوه تدریسش همه ساله دانشجویان تازه ای را جذب می کرد. به لطف تعاریف دهان به دهان، این ترم بیش از 800 دانشجو برای درس او نام نویسی کرده بودند و این درس حالا در بزرگترین آمفی تئاتر برگزار می شد. در صورتی که فلسفه رنج روح را از میان نبرد، سودی نخواهد داشت. این جمله اپیکور، که روی تخته نقش بسته بود، ستون درس متیو بود. مفاهیم مبهم را روی هم تلنبار نمی کرد و درس های فلسفه او را همه درک می کردند. همه استدلال هایش در تماس با واقعیت بود. شاپیرو تک تک مباحثش را با مثال هایی از زندگی روزمره و مشکلات ملموسی آغاز می کرد که با آن دست به گریبان بودند؛ ترس از شکست در یک امتحان، برهم خوردن یک پیوند عاشقانه، ظلم نگاه دیگران، ،معنایی که می باید به تحصیل داده می شد ... وقتی مثال ها مطرح می شد، استاد از افلاطون، سنک، نیچه یا شوپن هاور یاد می کرد و به لطف شیوه تدریس با نشاط او، این چهره های بزرگ، گویی برای مدت زمانی، جزوه های دانشگاهی را ترک می کردند و دوستانی آشنا و در دسترس می شدند، دوستانی که قادر بودند فردا را، با توصیه های سودمند و تسلا بخش خود، سرشار کنند.