این کتاب به قلم نویسنده ای تازه کار اما موفق در خلق قصه ها و چیدن آن ها به شکلی جذاب نگارش شده است و از انسان هایی حکایت دارد که جایی از زندگی شان تصمیم می گیرند از حسرت گذشته دست بکشند و آینده ای جدید را برای خود رقم بزنند، آینده ای که وقوع یک حادثه، حضور یک فرد و یا روی آوردن اقبال باعث تغییرش می شود و نیکو می گردد. ماجرای کتاب از کوچه پس کوچه های محله ای آغاز می شود که گویا رنج و بدبختی همسفره همیشگی مردمانش است، جایی که در آن زنان و دختران پای بساط قمار معامله می شوند و روزگارشان با دودی که همسران و پدرانشان به آسمان می فرستند سیاه می شود. نجمه هنوز تحصیل را به پایان نرسانده که قربانی یکی از این معاملات شده، او پای قمار ناپدری اش به جوانی لات و بی سر و پا فروخته شده، کسی که نجمه اجازه نخواهد داد از وجودش لذتی عاید او شود…
کتاب کوچه های بی سایه