آغاز داستان از تابستان است، هوایی داغ و انتظار گلاره برای دیدن خانواده. بعد از ماه های زیادی دوری از مادر، خواهر و برادر، اینک زمان آن رسیده که با همسرو فرزندانش به سوی آنها روانه شود. در روزگار جنگ، حال و هوای بمب باران و اوضاع خطرناک محل زندگی مادرش. عشق و علاقه ای فراوان که با وجود گذشت سالیانی زیاد از زندگی علی و گلاره بین آن ها موج میزند و زندگی را به کام فرزندانشان شیرین میکند و حال سفری خانوادگی به سوی منزل مادری بانوی خانه. اما روزگار همیشه بر وفق مراد نیست و گاه اتفاقی همه ی آن چه را که روزی در دست بوده به آرزوی دور از دسترس تبدیل میکند.
کتاب سوما