قدم هایم سست می شوند هر بار که به قصد خانه، مسیر خیابان فلسطین تا میدان انقلاب را پیاده طی می کنم. یک جور کشش خاص می کشاند مرا مقابل کتابفروشی ها و وادارم می کند تا خیره به ویترین های پر از کتاب مست شوم و اجازه دهم نگاه تشنه ام سیراب شود از این اقیانوس بی انتها. این نگاه کردن ها حالم را خوب می کند حتا وقتی که قصد خرید ندارم.