این فصل را با آنکه از ترتیب سفرنامه خارج است ولی چون هر کس کتاب را بخواند ناچار بزبان حال ازمن با دیگران این سئوال را خواهد کرد و اگر نوشته نشود حمل برجہالت مصنف مینماید و کتاب را لایق خواندن نمیدانند بلکه ناقص و مهملش میشمارند لهذا ناچار باید این فصل بر این کتاب اضافه شود و با آنکه از گناه خود خبری ندارم و این سئوال را بلا جواب میپنداریم باز بقدری که ممکنم باشد تحقیق و تفتیش مینمایم شاید رشته مطلب بدست خوانندگان بیفتد و خودشان گناه مارا بفهمند و ضمنا عبرت بگیرند و پیرامون گناه نگردند و ما مقدمتا چنانکه فاتحه فصل را قرارداده ایم میپرسیم ( گناه ما چه بود ) تا هر کس هر چه داند ضمیمه نماید شاید این معما حل شود ، اما تحقیق خودم آن متوقف است بر فهمیدن مصداق لفظ گناه لہذا میگویم گناه در تمام عالم عبارتست از مخالفت قانون اساسی که برای انتظام امور یک مملکت وضع شده است و حدود و حقوق بلکه نفوس ونوامیس و اعراض اهالی آن مملکت در ظل حمایت و کتف رعایت آن قانون از تجاوزات نفوس شاره محفوظ مینماید و شک نیست که حوزه بشر محتاج است به چنین قانونی و قانون را سیاسیون عبارت از حرف یک کلمه میدانند و ...
یکی از بهترین و واقعبینانهترین روایتها از مشروطه و مشروطهخواهی
بی نزیر