«چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست / همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت».... مسلم است که پیاله در توبه کردن با شاعر شریک نیست، بلکه فقط بین شکستن ظاهری آن [= امر محسوس] و شکستن باطنی دل حافظ [امر معقول یا غیرمحسوس] رابطه و تشبیه برقرار شده است. و در مصراع دوم هم «سوختن جگر لاله» همان داغداری یا نشانداری طبیعی و گیاهی اوست [= امر محسوس]، که به «سوختن جگر» شاعر، یعنی درد و داغ و حسرت او از فراق باده [= امر معقول] تشبیه شده است. اشکال مصرع دوم در این است که لاله گیاهی، بر خلاف شاعر، غم و پروای شراب را ندارد. ساختمان شعر و نحوه آرایش کلمات آن در مصراع اول چنین القا می کند که پیاله هم اهل توبه است و دلش از توبه شکسته است.