کتاب « پرتگاه» نوشته « لیانید آندری یف» توسط انتشارات « نشر گویا» منتشر شده است.
و دوباره شروع به تداعی خاطرات کردند. دخترکانی پاک، چون سوسن سفید را تداعی کردند که با لباس سیاه راهبهها تک و تنها در پارک های مملو از برگ های پاییزی با دلتتنگی پرسه میزدند، دخترکانی که در عین بدبختی خوشبخت بودند. و نیز مردانی را تداعی کردند که مغرور و پر انرژی، اما دردمند و خواهان عشق و همدردی دلسوزانهی زنانه بودند.
این تصاویر تداعی شده اندوه بار بودند اما در اندوهشان عشق به مراتب پاک تر و زلال تر تجلی مییافت. این عشق، عظیم مانند جهان، درخشان چون خورشید و به طور سحرآمیزی زیبا در برابر دیدگانشان بالید، و زیباتر و تواناتر از آن چیزی نبود.
زینچکا پرسید:
برای کسی که عاشقشید حاضرید بمیرید؟
نیماوتسکی در حالی که خیره و صمیمانه به او مینگریست قاطعانه پاسخ داد:
- بله، حاضرم! شما چی؟
- - بله، من هم.
دختر به فکر فرو رفت و ادامه داد:
- زیرا این به راستی مایهی سعادت است، مردن به خاطر کسی که عاشقشی! خیلی دلم میخواست.
نگاهشان با هم ملاقات کردند و چشم در چشم شدند، چشم هایی زلال و آرام که پیامی خوب و نیکو به یکدیگر میفرستادند، لب ها میخندیدند.
و دوباره شروع به تداعی خاطرات کردند. دخترکانی پاک، چون سوسن سفید را تداعی کردند که با لباس سیاه راهبه ها تک و تنها در پارک های مملو از برگ های پاییزی با دلتتنگی پرسه می زدند، دخترکانی که در عین بدبختی خوشبخت بودند. و نیز مردانی را تداعی کردند که مغرور و پر انرژی، اما دردمند و خواهان عشق و همدردی دلسوزانه ی زنانه بودند. این تصاویر تداعی شده اندوه بار بودند اما در اندوه شان عشق به مراتب پاک تر و زلال تر تجلی می یافت. این عشق، عظیم مانند جهان، درخشان چون خورشید و به طور سحرآمیزی زیبا در برابر دیدگانشان بالید، و زیباتر و تواناتر از آن چیزی نبود. زینچکا پرسید: برای کسی که عاشقشید حاضرید بمیرید؟ نیماوتسکی در حالی که خیره و صمیمانه به او می نگریست قاطعانه پاسخ داد: - بله، حاضرم! شما چی؟ - - بله، من هم. دختر به فکر فرو رفت و ادامه داد: - زیرا این به راستی مایه ی سعادت است، مردن به خاطر کسی که عاشقشی! خیلی دلم می خواست. نگاه شان با هم ملاقات کردند و چشم در چشم شدند، چشم هایی زلال و آرام که پیامی خوب و نیکو به یکدیگر می فرستادند، لب ها می خندیدند.
بسیار کتاب فوق العاده ای بود، بخشی از تاریکیهای زندگی...
سلام خدمت دوستان. به قدری برای گرفتن کتاب شوق داشتم که اشتباهی دو نسخه خریدم! یکی از ایران کتاب یکی از کتابفروشی 🤭 داستانهای در مِه و پرتگاه از معروفترین داستانهای کوتاه این مجموعه است. از آندریف در ایران 3،4 جلد کتاب بیشتر چاپ نشده، داستانهای این مجموعه هم به شدت از نمادگرایی روسی تاثیر گرفته و به نظرم در مه به گونه ای اتوبیوگرافی کوتاه نویسنده هم بود، داستانها تلخ اند گویا دارید قهوه صددرصد میل میکنید، در کل به همه پیشنهاد نمیکنم ولی نمیشه داستانهای این مجموعه هم دوست نداشت!یه نکته هم باید بگم که این هست که احتمال اینکه کتاب توقیف بشه خیلی زیاد و ترجمه هم خوب بود فقط یه ویرایش اساسی میخواد
عناوین سه داستان دیگر کتاب چیست؟
سگ ولگرد-خاموشی-درمه.
مراقب باشید افسردگی نگیرید.داستانهاش واقعا سیاه هست و اصلا هم خواندش رو به افراد زیر ۱۶ سال توصیه نمیکنم.پرتگاه هولناکترین داستانی هست که به عمرم خواندم.سیاهتر از این نمیشه!🖤🖤🖤