در کتاب «رستم دستان»، داستان زندگی رستم پهلوان اسطورهای ایرانی، با دیدار پدربزرگش سام نریمان آغاز میشود. رستم که حال جوانی بلندبالا و تنومند است، نهتنها مایهی مباهات سام و مشیانه، که مایهی افتخار تمام ایران است. در این بین، نوذرشاه پیکی برای سام میفرستد و میگوید که تاج و تخت شاهیاش در معرض نابودی است و به کمک نیاز دارد. سام که تازه به رستم رسیده است، از او میخواهد در این سفر همراهیاش کند. آیا سام بیمهری خود در حق فرزندش زال را با محبت به رستم جبران میکند؟ و چرا بزرگان از پادشاهی نوذرشاه به ستوه آمدهاند؟
کتاب رستم دستان