ارتش ویتنام شمالی موشک های سطح به هوای خود را از فواصل دور نیز به سوی دسته هواپیماها شلیک می کرد. این اقدام به منظور از هم گسستن دسته هواپیماها صورت می گرفت و پس از آن با وارد شدن به محدوده درگیری سایر هواپیماها به صورت مجزا مورد حمله قرار می گرفتند. سایر تاکتیک ها شامل تغییر دستی فرکانس بود که باعث می شد اقدامات اخلال الکترونیک عقیم گردند، زیرا خدمه هوایی هواپیمای اخلالگر می بایست فرکانس تغییر یافته ارتش ویتنام شمالی را می یافتند. به علاوه، شلیک موشک سطح به هوا می توانست باعث شود که هواپیما از ارتفاع خود کاسته و در برابر سایر تسلیحات کوتاه بردتر آسیب پذیرتر شده و امکان درگیری با توپ های پدافند هوایی فراهم می آمد. تاکتیک مورد علاقه توپ های ضد هوایی شامل ایجاد یک دیواره توسط توپ های متعدد در برابر مجموعه هواپیماهای مهاجم بود، توپ های ضد هوایی به ویژه زمانی که مبنای ابرها پایین تر از 8000 پا (2548 متر) قرار داشت. موثرتر بودند، از آنجا که پوشش ابر باعث محدود شدن قدرت مانوردهی هواپیماهای مهاجم می گردید. ارتش ویتنام شمالی همچنین قادر بود با سامانه های اقدامات متقابل الکترونیک تطبیق یافته با هواپیماهای آمریکایی به ویژه غلاف های اخلالگر که در سال 1967 وارد خدمت شدند مقابله نمایند. اصل مشکل این بود که به منظور اثربخشی این غلاف ها، هواپیماهای حامل می بایست داخل دسته پرواز می کردند. جهت مقابله، ارتش ویتنام شمالی سد آتشی از موشک های سطح به هوا را از فاصله دور به سوی هواپیماهای مهاجم شلیک می کردند. این اقدام باعث می شد دسته از هم متلاشی گردیده و لذا کارایی غلاف کاهش می یافت. اکنون با قرارگیری هریک از هواپیماها در مکانی جدا از هم، به صورت جداگانه توسط سایر پرتابگرهای موشک های سطح به هوا مورد حمله قرار می گرفتند. در کنار این شیوه، قابلیت ارتش ویتنام شمالی برای تقلید تکنیک های جنگ الکترونیک مورد استفاده نیروی هوایی آمریکا نیز قرار داشت.