1. خانه
  2. /
  3. کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی

کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی

3.5 از 1 رأی

کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی

Jome ra Gozashtam baraye Khodkoshi
ناموجود
125000
معرفی کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی
در بازی زندگی هر آنچه تجربه کرده‌ای گذشته است و گذشته گذشت؛ هر آنچه را تجربه می‌کنی حال است و حال حضور دارد؛ و هر آنچه تجربه خواهی کرد آینده است و آینده باز است. تو آزادی، آزاد برای نگاه کردن به گذشته، تجربه کردن حال، و ساختن آینده. از این رو فرداهای تو روشن است بدان‌سان که تو بنیان می‌نهی.
هیچ‌کس دوست ندارد شبیه آدم دیگری باشد. هیچ‌کس دوست ندارد به این راحتی‌ها لو برود. همه‌ی ما ترجیح می‌دهیم خودمان باشیم و این خود، خودی باشد یکه، یگانه. شبیه بودن بی‌شخصیتی‌ست. کسرشأن است. قابل‌پیش‌بینی یا دم‌دستی بودن هنر نیست. نباید هر بی‌سروپایی بتواند تحلیل‌مان کند. کمی پیچیدگی به درد می‌خورد. راز داشتن خوب است. وقتی گوشه‌هایی از زندگی مبهم بماند جریان شیرین‌تر پیش می‌رود. پیچیدگی باعث می‌شود زود تمام نشویم. رازهای کوچک را همه دارند. معماهای ساده زود فراموش می‌شوند. ولی این هزارتوها هستند که تمامی ندارند. پیچ‌وواپیچ‌های ماست که کنجکاوی برمی‌انگیزند و سوال‌سازند. و عجیب این‌که، اوج این پیچیدگی سادگی‌ست.
کتاب "جمعه را گذاشتم برای خودکشی" نوشته " پیمان هوشمند زاده" است که توسط نشر "چشمه" منتشر شده است.
درباره پیمان هوشمند زاده
درباره پیمان هوشمند زاده
پیمان هوشمندزاده (۱۳۴۸ تهران) نویسنده و عکاس ایرانی است. او چند کتاب نوشته‌است و در زمینه عکاسی برنده جایزه‌های گوناگون شده و نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی بسیاری در تهران، بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس برگزار کرده‌است. هوشمندزاده دانش‌آموخته عکاسی از دانشگاه آزاد اسلامی است. او کار خود به عنوان عکاس را ابتدا با نشریات و آژانس‌های عکس شروع کرد و بعد از مدتی با همراهی جواد منتظری و امید صالحی آژانس عکس 135Photos را تأسیس کرد. مجموعه قهوه خانه‌های گمرک و دست‌ها و کمربندها از معروفترین آثار او محسوب می‌شوند.
دسته بندی های کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی
قسمت هایی از کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی

من عاشق این جمله ی مردها هستم: این با بقیه فرق می کنه... ... در این جمله چیزی نشسته که مخلوطی از ذکاوت و حماقت است. شاید عبارت درستش خودباهوش بینی باشد. : این با بقیه فرق می کنه. یعنی: به من چه که شما بد آوردین، من شانس آوردم. : این با بقیه فرق می کنه. یعنی: تو که باهاش تنها نبودی. : این با بقیه فرق می کنه. یعنی: به تو چه؟! هر چی هم باشه درستش می کنم. یعنی: دارم می میرم براش. ته تهش یعنی: خفه شو. من اینو می خوام.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی" ثبت می‌کند