«شاخ» نام مجموعه داستانی نوشته پیمان هوشمندزاده است. این مجموعه شامل چهارده داستان است که به دلیل ثابت بودن شخصیت ها و وحدت زمان و مکان، داستان ها به هم متصل شده و از هم جدا نیستند. داستان ها از سوی دو شخصیت اصلی روایت می شوند؛ راوی و سیا که هر دو در پادگانی دوران سربازی خود را سپری می کنند و در همه چهارده داستان حضور دارند و روزگار سربازی خود را در زمان پس از جنگ ایران و عراق می گذرانند. داستان های مجموعه «شاخ» پیرامون فضا و اتفاقات پس از جنگ ایران و عراق و در منطقه ای مرزی می گذرد.
علاوه بر سیا و راوی، چند شخصیت محدود دیگر هم گاهی وارد ماجراهای داستان ها می شوند اما حضور کمرنگی دارند. در این میان سربازی هم با سیا و راوی هم خدمت شده که این دو نام او را سرهنگ گذاشته اند. کار سرهنگ فروش هر چیزی است که مشتری داشته باشد و کاسبی خوبی برای خود در پادگان راه انداخته است. سیگار، عکس هنرپیشه های هندی و خواننده های زن همیشه در بساط سرهنگ پیدا می شوند. راوی و سیا هم از مشتریان سرهنگ هستند و از او عکس خواننده های زن را می خرند و در بیابانی خالی از سکنه وقتشان را با تماشای عکس ها سر می کنند. پیوستگی داستان های این مجموعه باعث شده تا «شاخ» شبیه به رمانی در بخش های متعدد باشد. شخصیت های داستان ها محدود هستند و علاوه بر راوی، سیا، سرهنگ و سرباز آشخور، دختری وجود دارد که بیسیمچی آن طرف خطیها است و فارسی را خوب بلد است و راوی و سیا کم کم با او دوست می شوند. داستان های این مجموعه علاوه بر سیا و راوی گاهی هم از زبان دیگر شخصیت ها روایت می شود. در این میان مرغ و خروسی نحیف و لاغر هم در همه داستان ها هستند که به ماجراهای پادگان طنزی تلخ را تزریق می کنند.
کتاب شاخ