«روی خط چشم» مجموعه داستانی شامل ده داستان از پیمان هوشمندزاده است. همۀ داستانها این مجموعه با حروف الفبا نامگذاری شدهاند و ارتباط آشکاری با هم ندارند، اما فضای آنها شبیه به هم است و همه و در آنها اشیا برجسته و صاحب هویت شدهاند.
هوشمندزاده عکاسی مطرح است و نگاه او به اشیا و دیدن آدمها و روابطشان از زاویهای تازه در این مجموعه، برآمده از نگاه تصویری اوست. هر داستان انگار عکسی است که حالا با کلمه روایت شده است. داستانها موجز هستند و اضافهگویی ندارند و راوی آنها آدمهایی معمولی هستند که به روابط بین انسانها و اشیا میپردازند.
در داستان «ب» کلمهای روی تنۀ درختی کنده شده است و درخت را زخمی کرده، اما این کلمه غیرقابل خواندن است و فقط حرف «ب» از آن باقی مانده است، که مسیر رفت و آمد مورچهها شده است.
داستان «س» روایتی طنزآلود از اشیایی است که نامی زنانه دارند. مایع ظرفشویی گلی، چای شهرزاد، صابون گلنار و بیسکویت مینو برخی از این اشیا هستند. راوی داستان به دنبال این است که خودش را از دست این اشیا رها کند. او برنده نشدن در قرعهکشی گلی را همچون ترک شدن از سوی زنی میبیند.
در داستان «ع» راوی در کافه با زنی ایتالیایی قرار دارد، آنها زبان هم را نمیفهمند. در پایان یک بسته کبریت که آنها با آن شروع به بازی میکنند، راهی برای ارتباط آن دو میشود.
داستان «پ» روایت زنی است که کیسههای پلاستیکی خرید را با وسواس و احترام نگه میدارد. زن کیسه خرید را با احتیاط خالی میکند، بعد هوای آن را میگیرد و در جعبهای قفلدار در کابینت میگذارد. راوی این داستان مرد خانه است، علاقۀ زن به پلاستیکها بیشتر از همسرش است و مرد به چشم رقیب به این پلاستیکها نگاه میکند.
در داستان «ل» دختری کنار یک مجسمه ایستاده است و میخواهد ژستی شبیه به مجسمه بگیرد تا پسر از او عکس بگیرد.
«ش» آخرین داستان این مجموعه، روایت طلاق یک زن و مرد است. مرد از فکر زن سابقش بیرون نمیرود، او زنش را همچون یک شئی میبیند که آن را از دست داده است.
«روی خط چشم» مجموعه داستانی موجز است که که روابط انسانها را از زاویهای تازه و در ارتباط با اشیا میبیند. داستانهایی که گویی قاب عکسی هستند که در ذهن خواننده ماندگار میشوند. این مجموعه داستان برای خوانندگانی که به دنبال داستانهایی مینیمال و به دور از پرگویی هستند، گزینۀ مناسبی است.
کتاب روی خط چشم