چون هر دو لشکر به یکدیگر مختلط شد، در آن گیر و دار و در آن کرّ و فرّارغون سامان توقف و مجال تثبیت ندید. به راه فیروزکوه روان شد و اعداد لشکر که در خدمت رکاب بودند، به سیصد سوار نمی کشید. در خاطر داشت که به لشکر قراوناس پیوندد و دیگر باره استیناف مقاتلت و استعداد مکاوحت فرماید و بقایای لشکر چون از حال شاهزاده بی خبر بودند، تمامت متفرق شدند. فریقین نطع مجاربت در نوشتند و دست از جنگ کشیده داشت. چون سیمرغ زرین بال عزم آشیانه مغرب کرد و غراب شب حوالک اجنحه را بر اطراف سهل و جبل بگستردند، آوازه افتاد که ارغون پیدا نیست. اتفاقا لشکر قراوناس در رسیدند. چون از حالت شهزاده خبر یافتند، مراجعت کردند و در راه، بی راهی که عادت ایشان است آغاز نهاده، دست هتک و فتک و تاراج مفرط برگشادند و دامغان و حوالی را آتش غارت در زدند. جهان در زلزله و خروش افتاد و از تعرض آن دو لشکر در دلها ولوله و جوش. ارغون با لشکر بتعجیل می رفت چون دود. چنانچه هنگام نزول مجال طبخ نبود. در راه خدمت سلطان ایلچی رسید و پیغام داد که ما الیناق را نگفته بودیم که با ارغون در عرصه مجادلت و مبارزت جولان نماید. حکم یرلغ چنان بود که ارغون به بارگاه سلطنت حاضر آید تا در مجلس استیناس یک دم به کاس مدام بر سبیل معاقرت و یار شمشی داد استطراب داده شود. باید که ارغون را تجنب و نفرت مسدود دارد و معارضه توهمات و شوایب خطرات را التفات نکند و به اعتقاد صافی و مخالصتی وافی به حضرت توجه نماید. ازین جنس سخن چند متملقانه و اغلوطه های عاقلانه فرانمود.