کتاب «زرد و صورتی» نوشتهی ویلیام استیگ، داستان دو آدمک چوبی به رنگ زرد و صورتی است که ناگهان در یک فضا بیدار میشوند. آنها هیچ خاطرهای از چگونگی پیدایش یا گذشتهی خود ندارند و به همین دلیل شروع به گفتوگو درباره اینکه چه کسی یا چه چیزی آنها را ساخته است میکنند. در جریان داستان، زرد و صورتی دربارهی امکانهای مختلف صحبت میکنند. زرد فرض میگیرد که آنها ممکن است بر اثر یکسری اتفاقات طبیعی و تصادفی به وجود آمده باشند. او برای این نظرش توضیحاتی ارائه میدهد که بیشتر شبیه گمانهزنی است. در مقابل، صورتی این احتمال را غیرمنطقی میداند و معتقد است که کسی باید آنها را با هدف و نقشه ساخته باشد. بخش عمدهی کتاب به گفتوگو و بحث این دو شخصیت دربارهی منشأ وجودشان اختصاص دارد. آنها تلاش میکنند بر اساس ظاهر، ساختار و شرایطشان، به نتیجهای برسند. در نهایت، مردی وارد صحنه میشود و آدمکها را با خودش میبرد. او فقط میگوید: «خوب، خشک شدهن!» و پاسخ مشخصی به هیچکدام از سوالهای آنها داده نمیشود. کتاب به شکل سادهای سوالاتی دربارهی آفرینش، تصادف در مقابل طراحی، و وجود خالق را مطرح میکند، بدون آنکه پاسخ قطعی ارائه دهد. مخاطب (چه کودک و چه بزرگسال) در پایان با پرسشهایی روبهرو میشود که میتواند منجر به تأمل شخصی یا گفتوگوی فلسفی شود. متن کتاب مختصر است و تصاویر نقاشیشده با رنگهای محدود، فضای داستان را پشتیبانی میکنند.
درباره ویلیام استیگ
ویلیام استیگ زاده ی 14 نوامبر 1907 و درگذشته ی 3 اکتبر 2003 ، کاریکاتوریست ، مجسمه ساز ، و در اواخر زندگیش ، تصویرگر و نویسنده کتاب های کودکان بود. وی که بیشتر بخاطر کتابهای تصویری سیلوستر و ریگ جادویی ، جزیره ابل و دکتر دی سوتو شناخته می شود ، همچنین خالق شرک بود که از آن ، مجموعه فیلمی به همین نام ساخته اند.
آدمک زرد پرسید:«می دانی اینجا چه کار می کنیم؟» آدمک صورتی گفت:«نه. حتی یادم نمی آید چطور شد که اینجا هستم.»
آدمک زرد ادامه داد:«یادم نمی آید چطور به اینجا آمده ایم. همه چیز جدید و عجیب و غریب به نظر می آید. ما کی هستیم؟»