طرح داستانی سریع، جوک های فراوان و گروهی از ربات های عجیب، مخاطبین را وارد دنیای این کتاب خواهد کرد.
در زیر جوک های خنده دار این رمان، تم های دوستی، مهربانی و خانواده نهفته است.
داستانی فوق العاده خنده دار.
شاید من را بشناسید؛ من همان بچه ای هستم که همه مسخره اش می کنند. چرا؟ چون مادرم مجبورم کرد یک ربات را با خودم به مدرسه ببرم؛ احمقانه ترین و خجالت آورترین چیزی که ممکن است در تاریخ یک مدرسه اتفاق بیفتد! یعنی حتی اگر تا عصر حجر و دوره ی انسان های اولیه هم به عقب برگردیم، باز هم محال است چنین اتفاقی برای کسی افتاده باشد!
من و مدی معمـولا موقع صبحانه خوردن، در مورد آخرین طرح عجیب و غریب مامان صحبت می کنیم. البته مدل صبحانه خوردنمان هم یکی از چندین اختراع غیرمعمولی مامان است؛ صبحانه خوردن با «صبحانه ساز!»
وقتی آن موجود بزرگ، آن شکلی توی پیاده رو سر می خورد و راه می رفت؛ هزار جور صـدای غژغژ و جیرجیر می شنیدم. جوری دست هایش را مثل لوکوموتیو، عقب و جلو می کرد که انگار داشت با حرکت آهسته، روی آسفالت اسکی می کرد؛ آن هم بدون چوب اسکی! تازه! متوجه شـدم که کوله پشـتی «ای» از مال من خیلی بزرگتر است. نمی دانم! شاید باتری های یدکی اش را آن جا نگه می دارد.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.