محمد علی همایون کاتوزیان (متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۱ (خورشیدی)، تهران) که در ایران وی را به نام همایون کاتوزیان و در خارج از ایران با کوتهنوشت نام؛ هما کاتوزیان، نیز میشناسند، اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است.زمینهٔ تحقیق مورد علاقهٔ او مسائل مربوط به ایران است. تحصیلات رسمی دانشگاهی کاتوزیان در اقتصاد و جامعهشناسی است. او بهطور همزمان مطالعاتش را در زمینهٔ تاریخ و ادبیات ایران تا سطح پیشرفتهٔ آکادمیک ادامه داده است و نتایج این مطالعات را میتوان در تنوع آثار چاپ شده از او دید. تا کنون از او بیش از هفت کتاب در زمینهٔ تاریخ و ادبیات ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.
کاتوزیان در تهران به دنیا آمد و پس از فراغت از تحصیل در دبیرستان البرز و گذراندن یک سال در دانشگاه تهران، برای خواندن رشتهٔ اقتصاد به انگلستان رفت. او در سال ۱۹۶۷ لیسانس خود را از دانشگاه بیرمنگام دریافت کرد. در سال ۱۹۶۸ فوق لیسانس را از دانشگاه لندن و در سال ۱۹۸۴ دکترایش را از دانشگاه کنت در کانتربری گرفت. در سالهای بین ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۶ در انگلستان، ایران، کانادا و ایالات متحده اقتصاد درس داد. او در حال حاضر Research Fellow (پژوهشگر پسا دکترا/دستیار آموزشی) در کالج سنت آنتونی، و عضو هیئت علمی مؤسسه شرقشناسی دانشگاه آکسفورد است.
ریشه بررسی های ارائه شده در کتاب حاضر به دهه ۱۳۴۰ خورشیدی ( ۱۹۶۰ میلادی ) بازمی گردد. هنوز چندی از انقلاب سفید شاه در سال ۱۳۴۲ نگذشته بود که شورش هایی در خرداد همان سال به پا شد و در پی آن، دست طبقات ریشه دار اجتماعی به ویژه اربابان زمین دار، علمای بلندمرتبه، و دیگر گروه های سیاسی وفادار به قانون اساسی که خواهان برخی اصلاحات بودند از مشارکت راستین در فرایندهای سیاست و حکومت داری کوتاه شد . نکته مهم، از لحاظ نظری و عملی این بود که دولت به جای طبقات اجتماعی و گروه های سیاسی ای که از صحنه سیاست کنار گذاشته شده بودند طبقات جدیدی مانند طبقات تجاری و صاحبان حرفه های دفتری شهرنشین را پایگاه اجتماعی خود قرار نداد؛ یعنی نظر هیچ طبقه ای در اداره امور کشور دخیل نبود تا قدرت سیاسی و حکومت، مشروعیت خود را از آن بگیرد. برعکس، رژیم پایگاه اجتماعی خود را از دست داد، همه قدرت ها و اختیارات را در دست خود متمرکز کرد و هر روز بیش از پیش همه طبقات اجتماعی و عملا همه جامعه را نسبت به خود دشمن یا ( به نسبت هرچه کمتر و کمتری ) بی تفاوت ساخت. تغییری که رخ داد تغییر از دموکراسی به دیکتاتوری نبود بلکه نظام مشروطیت محدود ( چیزی شبیه دیکتاتوری های اروپایی ) به حکومت خودکامه تبدیل شد. درآمدهای رو به رشد نفتی که بعدها ارقام سرسام آوری پیدا کرد و آزادانه به دست دولت می رسید و به دست همان، توزیع می شد، سربرآوردن دوباره حکومت خودکامه را تسهیل و تقویت می کرد. ولی حکومت خودکامه، زاده این درآمدها نبود، چه این نظام در تاریخ ایران پدیده ای عادی و طبیعی بود. درواقع، پیش از آن نیز یک بار دیگر در پایان دوران حکومت قانونی در فاصله اواخر دهه ۱۳۰۰ خورشیدی ( ۱۹۲۰ میلادی ) و سال ۱۳۲۰ ( ۱۹۴۱ میلادی ) روند مشابهی پا گرفته بود.
حتما بخوانید
اطاعت جناب نوک نوک