آقای سعیدی دستش را در کشو میزش چرخاند و خرت و پرت های داخل کشو را به هم زد. میزی که آرزوی جعفر، داشتن یکی لنگه آن بود. هر بار که آن جا می ایستاد به خودش می گفت: یه دونه از این میزا برای خودم می خرم.
به نظرم این کتاب در حوزه جنگ جزو کتابهای خوب محسوب میشه. روایت داستانی خوبی داره.