منم گریه کردم یه شب با دل سیر
منم بغضم و با حقایق شکستم
واسه لمس آینده ی هردوتامون
چمدونمو رو تن جاده بستم
منم گریه کردم شبایی که قلبم
ترک خورده بود از خیالات واهی
منم با سکوتم ازت دس کشیدم
با غم همسفر می شدم به تباهی
منم گریه کردم با بهت غریبی
که جز گریه هیچ کس جوابم نداده
واسه تبرئه کردنت خیلی دیره
هنوز خاطراتت عذابم نداده
میرم بلکه آرامش لحظه هاتو
تو رگبار دلواپسی ها ببینی
یا از پرتگاه غرورت بتونی
تو سیلاب ماتم سرازیر بشینی
قبول کن دیگه خاطرات تو هر شب
بهم مثل سابق تسلی نمیده
بهم گفته بودی که بی اعتمادی
برو روزگارم ازت ناامیده
منم گریه کردم با بهت غریبی
که جز گریه هیچ کس جوابم نداده
واسه تبرئه کردنت خیلی دیره
هنوز خاطراتت عذابم نداده