همیشه لحن غزل های توست در گوشم و با صدای تو آرام و مست و مدهوشم تو شوق آبی دریا به این تن خاکی که موج می زنی و می رسی به آغوشم تو بهت چشم شقایق به وسعت دشتی شراب چشم تو را عاشقانه می نوشم تو سیب خلسه شیرین آدمی و بهشت من آن شراره عشقم که بی تو خاموشم نگاه گرم من و انتظار دیدن تو که درگشایی و دستت کشد در آغوشم تو شعر سبز غزلواره های خورشیدی بیا که طعم گس شب شود فراموشم بهار می رسد از راه و یاد تو جاریست برای آمدن تو شکوفه می پوشم