امروزه هرگاه دربارە روایت سخن می گوییم، خواه ناخواه آن را با روایت ادبی، رمان و داستان کوتاه عجین میدانیم. به هر روی، واژە «روایت» با واژە «روایت کـردن» مرتبط اسـت. روایـت را نه تنها در رمـان و نوشتارهای تاریخی بلکه میتوان در همه جا جست. روایت بیش از هرچیز با عمل روایت کردن مرتبط است و هر وقت که شخصی در هر موضوعی با ما سخن بگوید، میتوان آن را روایـت دانست، مثل گویندە خبر در رادیـو، معلمی در مدرسه، دوستی در زمین بازی، مرد مسافری [بغل دستیمان] در قطار، روزنامه فروشی یا خبرگزاری، دوستی بر سر میز شام، گزارشگر تلویزیون، مقالهنویس روزنامه [روزنامه نگار] یا راوی رمانی [که با ما حرف میزند رمانی] که بسیار از خواندنش قبل از رفتن به رختخواب لذت میبریم. همە ما به نوبە خود در زندگی روزمره یمان راوی هستیم، در مکالمات روزانه یمان با دیگران در حال روایـت هستیم و گاهی حتی راوی هـای حرفه ای هستیم (ممکن است، دست بر اتفاق، برخی از ما معلم، کارمند نشریه یا طنزپرداز باشیم). حتی ما به مناسبتی [و به انتخاب خود]، راوی می شویم: مثل مواقعی که برای کودکان قصه تعریف می کنیم تا بخوابند. درست است که تصور رایج دربارە روایت کردن این است که معمولا آن را روایت ادبی و تحت عنوان نوعی هنر تلقی می کنند؛ اما روایت کردن، در واقع نوعی فعالیت گسترده و ناخودآ گاه در زبان گفتار است که شامل موضوعات مختلفی (مانند روزنامه نگاری یا درس دادن) می شود.