از ماه افتاده بیرون، آبی من، آسمانم
از روی این جمله باید یک بار دیگر بخوانم
انگار هذیان نوشتم، شاید که معناش این است:
من ماهی ام پس نباید از آب بیرون بمانم
ما بی قراریم هر دو، ای موج دیوانه بشنو!
باران سنگ است در تو، از نو تو را می تکانم
یا ماهی ام یا نهنگم، چیزی نمی دانم اما
از دست های تو باید، امواج را بگذرانم
در گام های صدایت، باید قدم زد، ولی من
در تو شنا کرده بودم، دریای آوازه خوانم!
در آب ها ماهی ام من، در ابرها ماهم اما
آغوشت آیا کدام است، دریاست یا آسمانم؟