هیمه آوردی و نمرود شدم بعد از تو
زدم آتش به غزل، دود شدم بعد از تو
من که دریا کف دستان مرا می بوسید
قطره ای از کف یک رود شدم بعد از تو
بغضت!! آن قدر فشرده ست گلویم را که
مرده فرضم کن و نابود شدم بعد از تو
وزن هر شعر تو را می شکنم بعد از این
پیر این فاصله ها زود شدم بعد از تو
من شدم برف و تو هم چله ی تابستانی
در خیالات تو محدود شدم بعد از تو
تا به دستان تو دستم برسد طوفان شد
خانه ویران شد و مطرود شدم بعد از تو