از همه ی کتاب های نیچه، چنین گفت زرتشت احتمالا مهم ترین و یقینا معروف ترین آن هاست. حتا بیش از معروف، کتابی تقریبا مردمی است: هر کسی آن را خوانده، یا دست کم، ورق زده است. اما همان شکل شاعرانه ی این اثر، که همه را فریفته می سازد، گیج کننده است و بیش تر وقت ها خواننده از مرز این برخورد نخست فراتر نمی رود. از چنین مطالعه یی که هنوز به پایان نرسیده کنار گذاشته می شود، در بهترین حالت، جز چند گزین گویه ی خوش ساخت چیزی به یاد نمی ماند؛ گزین گویه هایی که به تنهایی و جدا از بافت اصلی چه بسا بدترین تعابیر نادرست را نیز برانگیزد. پس چنین گفت زردتشت، کتابی که هم زمان این همه جذاب و گم راه کننده است، چه معنایی دارد؟ چرا گفتارش هنوز به ما مربوط می شود؟ روشن کردن این نکته ها هدف جستار حاضر است که کلیدهایی را که نیچه در پیش گفتار زرتشت برای خواندن این اثر و کل آثارش در اختیار ما می گذارد، خاطرنشان می سازد.
با اینکه ترجمه آشوری از چنین گفت زرتشت نیچه عالیه ولی خواندن این کتاب برای فهم آن کمک میکنه