«نان خون» عنوان مجموعهای از پنج داستان بلند رضا وحید است که با نگاهی تازه به ماجرای عاشورا نوشته شده است. این داستانها با عنوان راشن، نان خون، حسانه، راحله جراح و کفتار نوشته شده است.
مهمترین و هنرمندانهترین اتفاق در این مجموعه داستان کشف زاویه دید و ساختاری تازه برای روایت است. با وجود اینکه در نگاه ابتدایی داستان درباره موضوعی بازگو شده است که تقریبا تمامی مخاطبان آن درباره آنچه در آن گذشته اطلاعات قابل توجهی دارند اما نویسنده با هنرمندی تمام توانسته درامی تازه را در دل این ماجرا خلق کند. او برای کشف و اجرایی کردن این اتفاق به سراغ کشف و خلق چهرههایی حاشیهای و نادیده مانده در بستر رمان کرده است و از زاویه دید آنها ماجرا را روایت کرده است.
وحید با شناخت کلیدواژههای مناسب و صحیح برای روایت از ماجرایی چون عاشورا و آنچه در دشت کربلا بر اصحاب امام حسین (ع) و او درامش را از زاویه دید افرادی به ظاهر کماهمیت در دل این رویداد روایت میکند اما همین افراد هستند که در نهایت نگاهی تازه به این واقعه را خلق میکنند و مخاطب را در پایان در بهت و حیرت فرو میبرند. شاید بتوان اوج این هنر را در روایت نخست این کتاب و از زبان یک تیمارکننده اسب دید؛ فردی که تمام زندگیاش را در کار تربیت و پرستاری از اسب گذرانده و به طمع به دست آوردن مزدی برای کابینکردن دختر دلخواهش که او را به خاطر شکست در یک مسابقه سوارکاری از دست داده است؛ پایش به لشکر عمرسعد باز میشود و در آنجا طمع به ذوالجناح میبندد اما در نهایت او را چیزی جز جنون حاصل نمیشود. جنونی که ناشی از آنچیزی است که در روز عاشورا از اسب و راکبش میبیند.
کتاب نان خون