1. خانه
  2. /
  3. کتاب طبیب پرنده و حسادت آقای کلافه

کتاب حسادت آقای بربویه

نویسنده: مولیر
2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.5 از 1 رأی

کتاب حسادت آقای بربویه

La Jalousie du barbouillé
انتشارات: پرسش
٪15
60000
51000
5 از 1 رأی

کتاب طبیب پرنده و حسادت آقای کلافه

Le Médecin Volant / La Jalousie du Barbouillé
انتشارات: قطره
ناموجود
17000
معرفی کتاب طبیب پرنده و حسادت آقای کلافه
مولیر در بزرگ ترین آثارش به نقد و تحلیل بی رحمانه خلق و خوی آدمی، کاویدن ریشه حماقت های بشری و تحلیل پندارهای نادرست انسان می پردازد. هیچ کس مانند او مبنای "کمیک" اش را تا این اندازه دقیق بر ناآگاهی، حسادت، توهم، ریا، دروغ، گیجی و کوری شخصیت انسان در معنای عامش استوار نکرده و ضمنا در مقابل هیچ درام نویسی چون او در دوره و آثارش تا این حد از لذت زندگی احترام به آزادی، ارزش دوستی و ستایش صداقت سخن نگفته است.
درباره مولیر
درباره مولیر
ژان باتیست پوکلن، که با نام مولیر شناخته می شود، زاده ی 15 ژانویه 1622 و درگذشته ی 17 فوریه 1673، نمایشنامه نویس فرانسوی بود.مولیر پس از گذراندن تحصیلات اولیه به قصد فراگیری حقوق به دانشگاه رفت، اما عشق او به نویسندگی و نمایش مانعی برای فراگیری حقوق شد. او پس از انصراف از تحصیل در رشته ی وکالت، با خانواده ی بژارت آشنا شد و با همکاری آن ها تماشاخانه ای را در پاریس تأسیس کرد. مولیر در سال 1658 در پاریس به نوشتن نمایش نامه روی آورد و آثارش را خودش به روی صحنه برد. او پس از مدتی تصمیم گرفت یک گروه سیار تشکیل دهد و در شهرهای مختلف فعالیت کند. مولیر پس از سال ها زندگی سیار سرانجام به پاریس بازگشت. فعالیت دیگر مولیر در زمینه ی کمدی سیاسی بود و او در این گونه از آثار، به مشکلات اجتماعی می پرداخت.مولیر در سال 1673 به شکل غم انگیزی بر اثر بیماری سل، در حین اجرای یک نقش بیهوش شد و اندکی پس از آن که به خانه برده شد، در 51 سالگی درگذشت.
مقالات مرتبط با کتاب طبیب پرنده و حسادت آقای کلافه
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب طبیب پرنده و حسادت آقای کلافه"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

ترجمه شیوا بحری اصلا چنگی به دل نمی‌زند چون لحن کمدی ندارد

1403/01/09 | توسطسارا م - کاربر سایت
1
|

لذت مطالعه: «باید اعتراف کنم که من بدبخت‌ترین آدم روی زمین هستم. زنی دارم که همیشه مرا از کوره به در می‌برد: بجای اینکه راحت جانم باشد و کارها را مطابق میلم انجام بدهد، روزی صد بار جانم را به لبم می‌رساند؛ بجای اینکه به امور خانه بپردازد، دوست دارد به گردش برود، غذاهای گرانقیمت بخورد و با آدمهایی که نمی‌شناسمشان رفت و آمد کند. آه که چقدر بدبخت و بیچاره هستم! چاره‌ای نیست جز اینکه تنبیه‌اش کنم.چطور است بکشمش... نه این نقشۀ خوبی نیست، چون بعدش خودم را دار می‌زنند. آهان..» (ترجمه دکتر م.ج. کمالی)

1400/09/27 | توسطکاربر سایت
7
|