قسمت هایی از کتاب روی دست زندگی مانده ام (لذت متن)
من هر لحظه در انتظار رویاهایم تمام می شوم...قلبم در هر تپش هزار بار می ایستد و دوباره زنده می شود...تنم هر روز می پوسد و دوباره جان میگیرد...و جانم در تب ناگواری می سوزد...اما ...چیزی هست... در درونم... که مرا ثانیه به ثانیه بخود می کشد...بخود میخواند...من باز نخواهم ایستاد...