کاش در بی ملاحظگی بادها رها بودیم و شیدایی جهان لحظه ای از بخار دبش دهان زمستانی تو بود و من گرم گرماگرم «ها»ی نفس هات در استوای شعری از فروغ در فاصله ی جدال سکوت و دود سیگاری از بکت شیراتر از انفجار کیهانی دوباره می نوشتمت