ما در دنیای کنترل بیرونی زندگی می کنیم که باعث شده است شاهد ناخشنودی های زیادی در همه جا باشیم.
شما به عنوان پدر و مادر نمی توانید از این دنیا فرار کنید.
ولی هر چقدر که بتوانید فضای خانه را با تئوری انتخاب پر کنید و کمتر از کنترل بیرونی استفاده کنید،
زندگی لذتبخش تری را برای خود و عزیزانتان خواهید آفرید.
استفاده از تئوری انتخاب یک انتخاب است.
اگر بخواهیم آن ها را کنترل کنیم ممکن است عشق آن ها را در دل خودمان نگه داریم، ولی هرگز احترام صادقانه ای از جانبشان دریافت نخواهیم کرد.
زمانی مورد احترام واقعی قرار می گیریم که با ما صادقانه برخورد شود و آن ها نیز ما را دوست بدارند.
در سال هایی که کار روان پزشکی انجام می دادم نوجوان بد قلق زیاد دیده بودم اما بد قلق صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.
هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.
گویی می گفت من همینم که هستم و می خواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.
مادرش فقط نشسته بود و با نگاه ملتمسانه اش می گفت: عاجزانه تقاضای کمک می کنم. خجالت می کشم اما خواهش می کنم به او مشاوره بدهید.
من از اینکه نتوانسته بودم شوکه شدنم را پنهان کنم خجالت زده شده بودم. خودم را جمع و جور می کردم.
از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقه ای را آسوده باشد.
از جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه می کند خیره شد. سپس گفت: من می دانم تو چه کاری می توانی برای من انجام بدهی. بگو برایم ماشین بخرند!!