این کتاب با زبانی طنزآمیز، حکایتی خیالی از ماجراهای کتاب «هزار و یکشب» را در شب هزار و دوم روایت کرده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «خر که حرف های گاو را شنید به طرز خرانه ای لای یک چشم اش را بازکرد و گفت: فردا وقتی خواستند یوغ را برگردنت بگذارند بخواب سرجایت و هرچه زدند بلند نشو و هرچه دادند بریزی توی آن شکم کارد خورده، نخور. دو روز که این کار را بکنی، بی خیالت می شوند...»
کتاب دهقانی که زبان حیوانات را می فهمید