کتاب سرزمین عجایب

«سرزمین عجایب» نوشته‌ی آن پچت داستان دکتر مارینا سینگ، زنی که در یک شرکت داروسازی در آمریکا کار می‌کند را روایت می‌کند. وقتی خبر می‌رسد که همکارش، دکتر اندرز اکمن، در جریان یک مأموریت تحقیقاتی در آمازون فوت کرده، مارینا مأمور می‌شود که به آنجا برود و از جزئیات مرگ او و وضعیت تحقیقات مطلع شود. این پروژه توسط دکتر آنیک سونسون، استاد سابق مارینا، مدیریت می‌شود؛ کسی که به طور انزواطلبانه‌ای سال‌ها در دل جنگل کار کرده است.
سونسون در حال تحقیق روی دارویی است که به زنان قبیله‌ای بومی در آمازون امکان باروری در سنین بالا می‌دهد. مارینا بعد از رسیدن به برزیل و گذر از مراحل مختلف، وارد جنگل می‌شود تا به محل تحقیق برسد. در این مسیر با افرادی از جمله یک زوج محلی و کودکی ناشنوا آشنا می‌شود. ورود به محیط جنگل و مواجهه با سونسون و فضای قبیله، مارینا را با واقعیت‌هایی مواجه می‌کند که از نظر علمی، اخلاقی و انسانی پیچیده هستند. یکی از نکات کلیدی داستان این است که برخلاف آن‌چه اعلام شده بود، دکتر اکمن زنده است و توسط گروهی دیگر از بومیان نگهداری می‌شود. تلاش مارینا برای نجات او، او را وارد موقعیت‌هایی می‌کند که باید بین مسئولیت‌های اخلاقی، حرفه‌ای و انسانی تصمیم بگیرد. در طول اقامتش، نگاه مارینا به علم، مرگ، طبیعت و روابط انسانی به تدریج تغییر می‌کند.
در مجموع، کتاب مسائلی مثل اخلاق در پژوهش‌های پزشکی، برخورد فرهنگ‌های متفاوت، و معنای فردی تجربه را بررسی می‌کند. داستان بیشتر از اینکه روی نتیجه‌گیری علمی تمرکز کند، روی تجربه‌ی شخصی مارینا در مواجهه با جهان ناشناخته و تصمیم‌گیری در موقعیت‌های دشوار تمرکز دارد.