چه چیزی شما را به سمت دنبال کردن و به انجام رساندن کاری که شروع می کنید، سوق می دهد؟ چگونه می توانید با انگیزه بمانید؟ زنی به نام سالی را در نظر بگیرید. سالی، یک فرد آرمان گراست، بنابراین خیریه ای را برای کمک به افراد فقیر راه اندازی کرد، اما چالش ها و مشکلات فراوان در طول مسیر را پیش بینی نکرده بود. او نفهمید که کار کردن در یک محیط غیرانتفاعی و بدون سود هم، یک تجارت به شمار می رود و کار او بیشتر از آنکه، کمک به مردم باشد، یک تجارت بود. هروقت برای تهیه ی سرمایه، رقابت با خیریه های دیگر، برای کمک و بخشش و کسب وکار و برای برانگیختن علاقه ی دیگران به انگیزه اش، با مشکلی مواجه می شد، احساس می کرد تحت فشار است و کم آورده است. «چرا خیلی سخت می توان مردم را تشویق کرد به یکدیگر اهمیت بدهند؟» از خودش می پرسید. سالی خیلی زود علاقه اش را به آن کار از دست داد، فقط احساسات و تداعی های منفی زیادی را تحمل می کرد. او از نوشتن نامه های کمک هزینه تحصیلی و حضور در رویدادهای خیریه و نیکوکاری بیزار شده بود. بعد چند ماه، انگیزه ای را که آنقدر برایش مهم بود، از دست داد. همه تعجب کردند که چرا از کاری که آنقدر برایش مهم بود، منصرف شد. دلیل اصلی شکست سالی، این بود که نتوانست جوانب منفی بنیادش را پیش بینی و برایشان برنامه ریزی کند. او تصور می کرد، بیشتر به مردم کمک می کند و زحمتی برای تهیه ی بودجه ی آن نخواهد کشید. چون فقط به اهدافی متکی بود که به او انگیزه می دادند، کارش را به انجام برساند. به خودش هیچ کمکی نکرد که بر جوانب منفی کسب وکار بنیادش غلبه کند.