زندگی ابوذر در تاریخ اسلام تاریک است، به خصوص از آغاز زندگی او جز پاره ای از داستان های افسانه آمیز در دست نیست. پس از آن که وی در نهضت اسلامی عظمتی می یابد، گرچه تاریخ به وی توجه فراوان می کند ولی بیش از آن چه به حفظ جزئیات زندگی وی بپردازد به تعظیمش می کوشد و از این رو در روایاتی که امروز دربارۀ حوادث حیات ابوذر در دست داریم اختلاف فراوانی وجود دارد که تعیین صحت و سقم هر یک بر موّرخ دشوار و گاه محال می نماید. قهرمان این داستان فرزند غیور صحراست. فرزند صحرای مغروری است که با همۀ تنگدستی و عسرت همواره عار داشته است که حتّی آسمان بر او اشک ترحم فرو بارد، فرزند صحرایی است که بر کرانۀ دریاها نشسته است و قرن ها از سر غرور در زیر آتش خورشید تشنه مانده، برای آشامیدن آب سر به دریا نیز فرود نیاورده است. چهرۀ گندمگون و آفتاب زده ای است که خشونت صحرا در آن نقش بسته، پوست چروکیده ای است همچون پارۀ چرمی در زیر آفتاب جزیره خشکیده و سیاه گشته است، قامت باریک و بلندی است که بار رنج ها و سختی های بیابان اندکی آن را خمیده است، سینۀ لاغر و استخوانی ای است که مردی و پایداری از آن می تراود و دو چشم دلیر شیری است که از لهیب آتش صحرا برای خویش دو نگاه ساخته است.
خداوند متعال اورا بیامرزد
دکتر شریعتی واقعا بینهایت بود و هست و هرچه که لازمه داشتن یک انسان است ایشان را داراست و میتوان از او استخراج کرد