«دارزن» روایت داستانی زندگی اصغر اقلیدی است. زندگی که سال شصت و دو مانند خط کش، به دو قسمت تقسیم کرد. بخش اول، مربوط میشود به حوادث جورواجور سیوند در قبل از انقلاب و تلاشهای اصغر به همراه پدر و برادرش برای گذران زندگیشان در برابر ظلمهایی که از طرف مالک و جنگل بانی بهشان تحمیل میشد. بعد هم رفتنش به جبهه و جانبازی و گذراندن دوره تکاوری.
بخش دوم به جبهه شمال غرب مربوط میشود. آن شهرهای کوهستانی و پر پیچ و خم با گروهکهای کومله و دموکراتی که میخواستند سر به تن نظام نباشد. اصغر به همراه ارتش کلاه سبزها، سینه به سینه دشمنان خانگی ایستاد. اما در یکی از مأموریتها به خاطر لو رفتن عملیات، با ته مانده گردان، ناچار به تسلیم شدند.
کتاب دار زن