شخص مرموزی در زندگی آساره وجود دارد که او را از اتفاقی که در گذشته افتاده می ترساند مهر عشقی را به پیشانی آساره زدهاند که برایش بدنامی به بار آورده است. او برای کار به منزل دکتر نبوی میرود که او هم درگیر گذشته مرموز با ماه پری خانم است. دختر آقامحمدخان دوردانه تاجر فرشی از محله امیرقیز در تبریز. اتفاقی ساده بین این دو فاجعه می شود که آساره را بار دیگر سر زبانها میاندازد. تماسهای شخص مرموز دوباره شروع می شود. او دختر یکی از بزرگان بختیاری در اندیکا است و از ترس آبرو و نام پدر مجبور است سکوت کند.
کتاب آساره صبح